آذربايجان، مهد شاعران پرآوازه
خبرگزاري فارس: آذربايجان، سرزميني پرآوازه در عرصه فرهنگ و ادب است كه از شمس تا شهريار را به عنوان ستارگاني ماندگار در ادبيات در خود جاي داده و جلوهگري ميكند.
به گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، به روايت تاريخ، آذربايجان زادگاه زرتشت، مقر شاهان صفوي، محل پرورش شاعران نامي چون "قطران"، "خاقاني"، "نظامي"،"شيخ محمود شبستري"، "استاد سيد محمد حسين شهريار"، "پروين اعتصامي" و يادآور جوشن انديشهاي "مولانا" و "شمس تبريزي" و ظهور اسلام شناسان برجستهاي،"نظير علامه اميني"، "علامه محمد حسين طباطبائي"، "علامه محمد تقي جعفري" و چهرههاي برجسته سياسي و فرهنگي و آزاديخواهاني مانند، "ستارخان" سردار ملي و "باقرخان" سالار ملي، "شيخ محمد خياباني" و سرزمين شهداي محرابي چون "آيت الله شهيد مدني" است.
دانشمندان برجسته چون "پروفسور هشترودي"، "پروفسور عدل" و هنرمنداني مانند، "اقبال آذر" معروف به "سلطان آواز ايران" و "غلامحسين بيگچه خاني"، "فرنام" و پيشتازان تئاتر نوين ايران نيز از اين ديار برخاستهاند.
*آشنايي با مقبرهالشعراي تبريز
كويها و محلههاي قديمي تبريز از ديرباز محل و ماوايي براي سالكان حق و شاعران نام آور بوده است و بيترديد تبريز به خاطر جاي دادن عارفان و شاعران صاحب نام در دل خود، جايگاه ويژهاي را در بين شهرهاي ديگر كشورمان داراست. هر چند برخي از آنان تبريزي يا آذربايجاني الاصل نبوده اند، اما با اين حال هر كدام به علتي به تبريز گذري داشته و به مرور زمان شيفته آن شده و در اين مكان ساكن و طبق وصيت شان در تبريز به خاك سپرده شدهاند
كوي سرخاب به دليل انتساب به شاعران نامي، ارج و قرب بسياري در بين مردم داشته است به طوري كه زندگي در آن و حتي دفن شدن در اين كوي معروف، آرزوي بسياري از بزرگان محسوب ميشد. وجود، اماكن، بناها، تكيه ها و مقابر معروفي چون ربع رشيدي، تكيه حيدر، بقعه عون بن علي، بقعه سيد حمزه،صاحب الامر و سيد ابراهيم يا حظيره بابا حسن، حظيره بابا مزيد، صفوه الصفا و مقبرهالشعرا به تقدس و معروفيت آن افزوده است.
از مقبرهالشعرا يا آرامگاه شاعران در سرخاب تبريز تا قبل از قرن هشتم ناميبرده نشده است. قديمي ترين كتبي كه نام مقبرهالشعراي تبريز را به صراحت نوشته است، تاريخ گزيده و نزهه القلوب حمدالله مستوفي است كه در سالهاي 730 و 740 هجري قمري تاليف شده است. بايد گفت كه نام مقبرهالشعرا سرخاب ظاهرا پس از دفن شدن شاعران معروف قرن ششم مانند خاقاني و ظهير و شاعراني كه بعد از آنها در آنجا دفن شدهاند در كتب تاريخ و تذكره آمده و رفته رفته معروفيت يافته است.
شهر تبريز پس از آنكه در قرن ششم، مركز حكومت اتابكان آذربايجان شد پناهگاه شاعراني كه زندگي آرام و آسودهاي را دور از جنگ و نزاع ميجستند شد، خاقاني و ابوالعلا و فلكي از شروان و گنجه، ظهير فاريابي و شاهپور نيشابوري از خراسان به تبريز آمدند و در اين شهر ساكن شدند و پس از مرگ، يكايك آنان در حظيره مخصوصي دفن شدند كه اين حظيره را در تاريخ و تذكرهها به عنوان مقبرهالشعرا ياد كردهاند، شاعران ديگري نيز از عهد ايلخانيان تا ايلكانيان و دوره آق قويونلو در تبريز بودند و يا از نقاط ديگر به تبريز آمده و در اين شهر در گذشتهاند كه غالبا در همين حظيره و در جوار خاقاني مدفون هستند.
مقبرهالشعرا قبلا با نامهاي حظيره الشعرا، حظيره القضاه، قبرستان سرخاب معروف و مشهور بوده است، اما متاسفانه گذشت روزگاران و مهمتر از آن حوادث طبيعي چون سيل و زلزله، شكل ظاهري آن را از بين برده و آثاري از مقابر اين بزرگان بر جاي نمانده است. چنانچه طباطبايي صاحب كتاب اولاد اطهار كه در سال 1294 هجري قمري تاليف شده، نوشته است كه به علت زلزلههاي بسيار، مخصوصا زلزله سال 1193 و بعد از آن در سال 1194 آثاري از آن به جاي نمانده است. محقق بزرگوار، جناب آقاي عزيز دولت آبادي در مقاله زلزلههاي تبريز درباره مزارات مقبرهالشعرا نوشتهاند: "با كمال تاسف از مزارات شهرياران شعر و ادب فارسي مثل خاقاني شرواني، اسدي طوسي، ظهير فاريابي، مجيرالدين بيلقاني، حكيم قطران تبريزي،شاهپور بن محمد اشهري سبزواري، خواجه همام تبريزي و..... كوچكترين نشانه و اثري نمي يابيد."
* بناي يادبود
عظمت و تقدس خاك سرخاب به دليل عارفان و شاعراني كه در آن مدفون هستند و نام ظاهري مقبرهالشعرا كه اثري از وجود خارجي آن نبود، جرقهاي بود، براي ساخت بناي ياد بود اين شاعران و عارفان سترگ، بنابراين در شهريور ماه 1350 هجري شمسي، آگهي دعوت به مسابقه طرح ياد بود مقبرهالشعرا به روزنامههاي كيهان و اطلاعات و مجله يغما فرستاده شد و پس از طي مراحل اداري بالاخره طرح پيشنهادي آقاي مهندس غلامرضا فرزانمهر، انتخاب و عمليات عمراني آن آغاز شد. اكنون تحت لواي جمهوري اسلامي ايران و به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي، اين مجموعه فرهنگي پذيراي ميهمانان و گردشگران از داخل و خارج كشور است.
به تبريز ار شوي ساكن زهي دولت زهي رفعت
به سرخاب ار شوي مدفون، زهي روحا زهي راحت
*شاعران خفته در مقبرهالشعرا تبريز
اسدي طوسي
ابونصر علي بن احمد، اسدي طوسي نخستين شاعر مدفون در مقبرهالشعرا بوده كه قصايد مناظره، گرشاسب نامه، و لغت فرس و همچنين كتاب نسخه الابنيه عن حقايق الادويه از آثار اوست، اسدي در طوس متولد شده و در سال 425 هجري قمري در تبريز وفات يافته است.
معني طلبان باديه عمر بريدند تا تصفيه كردند حيات ابدي را
شكرانه اسباب حياتي كه تو را هست يك فاتحه بفرست روان اسدي را
قطران تبريزي
شاعر معروف قرن پنجم هجري قمري و دومين شاعري است كه در سرخاب به خاك سپرده شده است. كنيه او ابومنصور بوده و نخستين شاعر پارسي گوي آذربايجان محسوب ميشود، صاحب مجمع الفصحا تاريخ وفات قطران را در سال 465 هجري قمري ذكر كرده است.
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبريز به ايمني و به مال و به نيكويي و جمال
ز ناز و نوش همه خلق بود نوشانوش ز خلق و مال همه شهر بود مالامال
در او به كام دل خويش هر كسي مشغول امير و بنده و سالار و فاضل و مفضال
يكي به خدمت ايزد يكي به خدمت خلق يكي به جستن نام و يكي به جستن مال
مجيرالدين بيلقاني
ابوالمكارم مجيرالدين بيلقاني از شعراي قرن ششم هجري قمري و شاگرد خاقاني بوده است. زادگاه او بيلقان از توابع شيروان است. مجير در غزلسرايي روان گوي و لطيف طبع است، تاريخ وفات او سال 586 هجري قمري و محل دفن او مقبرهالشعرا است.
قاهر كامران تويي، وز قبل ثناي تو خطه نظم و نثر را هست مجير قهرمان
همت كس به گرد او در نرسد به شاعري بر سر قبه فلك كس نرود به نردبان
ژاژ به نظم كرده را همبر سحر او منه لاشه سالخورده را هم تك رخش او مران
خاقاني شرواني
بزرگترين شاعر قرن ششم و از مشهورترين شاعراني كه در مقبرهالشعرا دفن شدهاند، افضل الدين بديل بن نجار خاقاني شرواني است، محل تولد او شروان يا شيروان و تاريخ ولادتش را در سال 520 هجري قمري ذكر كردهاند. خاقاني زندگي پر نشيب و فرازي داشته و در سال 595 هجري قمري در تبريزوفات يافته است. از آثار اين شاعر بزرگ ميتوان به ديوان اشعار، مثنوي تحفه العراقين، منشات خاقاني و مثنوي كوتاه ختم الغرايب اشاره كرد. اي شعر را در سوگ همسرش گفته است:
بس وفا پرورد ياري داشتم بس به راحت روزگاري داشتم
آن نه يار آن يادگار عمر بود بس به آيين يادگاري داشتم
ظهير الدين فاريابي
پس از خاقاني مشهورترين شاعري كه در مقبرهالشعرا دفن شده، ابوالفضل طاهر بن محمد فاريابي متخلص به ظهير بوده و در حدود سال 552 هجري قمري در فارياب بلخ تولد يافته است، ظهير الدين بر خلاف خاقاني كه بلند همت و داراي مناعت طبع بود و مداحي مي كرد، در فقر و تنگدستي به سر ميبرد. وي در اواخر عمر منزوي و در سال 598 هجري قمري وفات كرد.
كمينه پايه من شاعري است، خود بنگر كه تا چه پايه كشيدم ز دست او بيداد
ز شعر، جنس غزل بهتر است و آنهم نيست بضاعتي كه توان ساختن بر آن بنياد
شاهپور نيشابوري:
جمال الدين شاهپور بن محمد اشهري از شعراي قرن ششم و شاگرد ظهير فاريابي بوده و در خدمت سالطان محمد تكش مي زيسته و به قول اكثر مورخين در سال 600 هجري قمري درگذشته و در مقبرهالشعراي مدفون شده است.
عقيق را ز لبت آب در دهان آيد خدنگ را ز قدت آب در ميان آيد
به بخل ميل كند با همه گهر بخشي اگر لب تو به دست خدايگان آيد
شمس الدين سجاسي
شاعر و اديب قرن ششم كه در سال 602 هجري قمري وفات يافته و باستناد آنچه در نزهه القلوب حمد الله مستوفي آمده در مقبرهالشعرا به خاك سپرده شده است.
حسن را جز بر روي تو سر و كار مباد عشق را جز به سر كوي تو بازار مباد
دشمن از عشق تو چون چهره من ديد چه گفت هيچ سرگشته اسير دل و دلدار مباد
دي ز درد تو بناليد دلم، دشمن گفت ناله هيچ دل آزرده چنين زار مباد
ذوالفقار شرواني:
سيد قوام الدين حسين بن صدر الدين علي شرواني متخلص به ذوالفقار كه لقب ملك الشعرا نيز داشته از شعراي قرن هفتم هجري بوده و او را واضع شعر مصنوعي ميدانند سال وفات وي را 689 هجري قمري نوشتهاند.
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان آن نگار دلستان بر سرو دارد بوستان
و
چمن شد از گل صد برگ تازه دلبر وار بهار يافت بهاري ز باد در گلزار
خواجه همام تبريزي
خواجه همام الدين محمد بن علا الدين فريدون تبريزي از شعراي بزرگ قرن هفتم بوده كه همام تخلص مي كرد در زمان خود ارادتمند اشعار سعدي بوده است. تاريخ تولد او 636 هجري قمري و تاريخ وفاتش بدون شك در سال 714 هجري قمري و محل دفن وي مقبرهالشعرا تبريز است. از آثار او به جز ديوان شعر ميتوان به اثر المجموعه الرشيديه اشاره كرد.
اي عرصه تبريز زيانت مرساد آسيب زمان به مردمانت مرساد
تو همچو تني و جان و دل هر دو، امام دردي به دل و غمي به جانت مرساد
مغربي تبريزي:
شاعر و صوفي قرن هشتم هجري كه از شعراي پيشين به دو عارف بزرگ يعني سنايي و عطار ارادت مي ورزيد تاريخ تولد او سال 749 هجري قمري و تاريخ وفاتش را 809 هجري قمري ذكر كرده اند كه در مقبرهالشعرا مدفون است از آثار ادبي او به جز ديوان اشعار مراه العارفين يا اسرار فاتحه در تفسير سوره مبارك فاتحه را ميتوان ياد كرد.
تنها نبود مغربي از نرگس او مست در هر طرف از نرگس او مست و خرابي است
ماني شيراز
يماني شيرازي در دوره شاه اسمعيل صفوي ميزيسته و در اواخر عمر بواسطه دشمني امير نجم زرگر به قتل رسيده است از ديوان ماني چند نسخه در كتابخانه ملي و مجلس موجود است تاريخ وفاتش را 913 يا 914 هجري قمري و محل دفن او نيز مقبرهالشعرا است.
مرا به جور بكشتي طريق داد اين بود ز پادشاهي حسن توام مراد اين بود
چو در به سينه من چاكها فراوان است دري كه كه بر رخم از عاشقي گشاد اين بود
لساني شيرازي
مولانا وجيه الدين عبدالله لساني شيرازي در شيراز متولد شده و در بغداد و دارالسلطنه تبريز مي زيسته و بدين دليل به قول صاحب آتشكده، جمعي وي را تبريزي ميدانند. تاريخ وفات او سال 940 يا 941 هجري قمري است.
گر بند لساني گسلد از بندش ور خاك شود وجود حاجتمندش
بالله كه ز مشرق دلش سر نزند جز مهر علي و يازده فرزندش
شكيبي تبريزي:
مقصود علي شكيبي تبريزي از شعراي قرن دهم است صاحب خلاصه الاشعار او را شاعري لطيف طبع و مردي پاك نهاد ذكر كرده كه در شاعري به مرتبه عالي دست يافته است. شكيبي در سال 971 هجري قمري در تبريز در گذشته و در مقبرهالشعراي تبريز دفن شده است.
چو حالم را نمي داني دلم شاد است پنداري همه كس چون تو از بند غم آزاد است پنداري
شكيبي چند در بزم غم افغان ميكني هر شب سرود بزم عاشق آه و فرياد است پنداري
سيد محمد حسين بهجت تبريزي (شهريار)
فرزند آقا سيد اسماعيل موسوي معروف به حاج مير آقا خشكنابي در سال 1325 هجري قمري
(شهريور ماه 1286 هجري شمسي) در بازارچه ميرزا نصرالله تبريز واقع در چايكنار چشم به جهان گشود. در سال 1328 هجري قمري كه تبريز آبستن حوادث خونين وقايع مشروطيت بود، پدرش او را به روستاي قيش قورشاق و خشكناب منتقل كرد. دوره كودكي استاد در آغوش طبيعت و روستا سپري شد كه منظومه حيدر بابا مولود آن خاطرات است. در سال 1331 هجري قمري پدرش او را براي ادامه تحصيل به تبريز باز گرداند و او در نزد پدر شروع به فراگيري مقدمات ادبيات عرب كرد و در سال 1332 هجري قمري براي تحصيل اصول جديد به مدرسه متحده وارد شد. در همين سال، اولين شعر رسمي خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم ديني نيز پرداخت.
وي از فراگيري خوشنويسي نيز دريغ نميكرد كه بعدها كتابت قرآن ثمره همين تجربه است. در سيزده سالگي اشعار شهريار با تخلص بهجت در مجله ادب به چاپ ميرسيد. در بهمن ماه 1299 شمسي براي اولين بار به تهران مسافرت كرد و در سال 1300 توسط لقمان الملك جراح در دارالفنون مشغول تحصيل شد، شهريار در تهران تخلص بهجت را نپسنديده و تخلص شهريار را پس از دو ركعت نماز و تفعل از حافظ انتخاب كرد.
غم غريبي و غربت چو بر نميتابم روم به شهر خود و شهريار خود باشم
از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شد و نواختن سه تار و مشق رديفهاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا گرفت. او همزمان با تحصيل در دار الفنون به ادامه تحصيلات علوم ديني پرداخت، در مسجد سپهسالار در حوزه درس شهيد سيد حسن مدرس شركت ميكرد. در سال 1303 وارد مدرسه طب شد و همين زمان آغاز زندگي شورانگيز و پر فراز ونشيب او در سال 1313 و زماني كه شهريار در خراسان بود. پدرش حاج مير آقا خشكنابي به ديدار حق شتافت. او سپس در سال1314 به تهران بازگشت و از اين پس، آوازه شهرت او از مرزها فراتر رفت. شهريار شعر فارسي و آذري را با مهارت تمام ميسرود و در سالهاي 1330 تا 1329 اثر جاودانه خود حيدر بابايه سلام را خلق و براي هميشه به يادگار گذارد.
در تيرماه 1331 مادرش دار فاني را وداع گفت، در مرداد ماه 1332 به تبريز آمده و با يكي از منسوبين خود به نام خانم عزيزه عميد خالقي ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج سه فرزند به نامهاي شهرزاد و مريم و هادي بود در حدود سالهاي 1346 شروع به نوشتن قرآن به خط زيباي نسخ كرد كه يك ثلث آن را به اتمام رساند و ديوان اشعار فارسي استاد نيز چندين بار چاپ و بلافاصله ناياب شد. در مدت اقامت در تبريز موفق به خلق اثر ارزنده سهنديه در رومانتيك تركي شد. در سال 1350 مجددأ به تهران مسافرت كرد و تجليلهاي متعددي از شهريار به عمل آمد. ولي در سال 1354 داغ ديگري از فوت همسر به دلش نشست، در سال 1357 شهريار با حركت توفنده انقلاب اسلامي همصدا شد وبا اعتقاد راسخ وقلبي مالامال از عشق به، امام خميني (ره) دهه آخر عمر خود را سپري كرد، در ارديبهشت ماه سال 1363 تجليل با شكوهي از استاد در تبريز به عمل آمد. استاد شهريار به لحاظ اشتهاردر سرودن اشعار كم نظير در مدح امير مومنان و ائمه اطهار عليه السلام به شاعر اهل بيت (ع)شهرت يافت اوپس از يك دوره بيماري در 27 شهريور ماه 1367 دار فاني را وادع ودر مقبرهالشعرا به خاك سپرده شد.
بكس نه جرات چونين عظيم ميهماني است كه ميزبان شما ما نه بلكه خاقاني است
به ابر تيره نبيند كه آفتاب اينجاست ظهير خفته در اينجا وفارياب اينجاست
بسان عسجدي اينجاست مست خواب برون چهل دفينه در اين خاكها بود مدفون
پس از طواف مزارت چلتن شيراز دمي به چلتن تبريز پير خود پرداز
مشاهير خفته در سرخاب تبريز (مقبرهالشعرا)
بقعه مباركه، امامزاده سيد حمزه (رضي الله عنه)
شرح تمجيد ايشان و راي آن است كه در چند سطر گفته شود، اما آنچه گفتني است، اين است كه نسب شريف ايشان با 6 واسطه به امام همام موسي كاظم عليه السلام ميرسد و مدفن ايشان در جنب مقبرهالشعرا است، معين و مشهور است.
ميرزا عيسي فراهاني
ميرزا عيسي قائم مقام كه پدر ميرزا ابوالقاسم بود، اول كسي است كه در اين سلسله به لقب قائم مقامي ملقب شده و مناسبت اين لقب آن است كه پادشاه ايران او را قائم مقام صدارت كرد، هر چند كار صدارت با ميرزا شفيع شيرازي بود، اما كارها با راي و امضاي ميرزا عيسي انجام ميگرفت. رحلت ميرزا عيسي در ماه صفر 1338 هجري مطابق با 1822 ميلادي در دارالسلطنه تبريز و با مرض وبا اتفاق افتاد و اكنون مرقدش در جنب بقعه حضرت، امامزاده حمزه بن موسي كاظم عليه السلام واقع شده است، آثار ميرزا عيسي عبارتند از اثبات النبوه الخاصه به زبان فارسي، احكام الجهاد و اسباب الرشاد و رسالهاي به فارسي كه جهاديه كبري نيز نام دارد.
ثقه الاسلام
از روحانيون بزرگ تبريز در قرن 13 و اوايل قرن 14 هجري قمري است. او پيشواي شيخيه بوده و در نجوم و رياضيات و تاريخ و كلام و حكمت دست داشت، ادبيات نيز فرا گرفته بود، در عتبات در محضر درس فقه و اصول فاضل اردكاني، شيخ زين العابدين مازندراني حاج شيخ علي يزدي حاضر شده و از آنان كسب فيض ميكرد، در سال 1308 به تبريز بازگشته و به رهبري روحاني پرداخت و در جريان مشروطيت حضور فعال داشت. در دوره نفوذ و دخالت روسيه تزاري در تبريز با آنان از در مخالفت در آمد و چون به هيچ روي زير بار نفوذ و دخالت آنان نرفت و اشغال تبريز را از طرف آنان تنفيذ و امضا نكرد، به حكم صاحب منصب روسي روز دهم محرم (عاشورا) سال 1330 هجري قمري مطابق با ديماه 1290 شمسي او و چند تن ديگر را در ميدان مشق تبريز كه اكنون محل دانشسرا است بر سر دار كردند و جنازه او در سمت جنوب شرقي بقعه سيد حمزه مدفون شد.
بابا حسن
در حق وي اين عبارت مشهور و معروف است كه وي باباي هفتاد باباست، گويا در زمان وي هفتاد تن از اوليا بودهاند كه ملازمت ايشان را ميكردند.
بابا مزيد
در حق وي مشهور است كه هركه خواهد از فيوضات ارواح مقدسه مستفيض شود، صباح روز شنبه قبل از طلوع آفتاب بر مزار حضرت بابا مزيد حاضر شود.
و......
اميه بن عمر و بن عميه، مجذوب علي شاه، عزيز خان مكري، هفت خواهران، امير عبدالغفار، ميرزا شفيع مستوفي، حارث بن اميه، سهراب، پير باب، امام طالحه، پير محمد مشهور به پير ممد، معين الدين صفار، كمال الدين عبد القادر نخجواني، حافظ حسين زال، عبدالرحيم خلوتي، درويش سراج الدين قاسم، اكمل الدين مظفر بزازي، مجد الدين صنع الله كوزه كناني، نظام الدين يحيي الغوري، نجم الدين سمساري، برهان الدين واعظ هروي، قاضي مجد الدين محمد انصاري، خواجه عبدالرحيم اژآبادي، شمس الدين محمد خطاط، شيخ اسحاق مراغي، صلاح المله و الدين حسن نخجواني ثم البلغاري، سيد جلال الدين مهدي نقيب تبريزي حسني، شيخ نور الدين بيمارستاني، تاج الدين منشاوي، فخرالدين احمد اره گر، پير عماد الدين، اخي خير الدين، غياث الدين محمد، پير ليفي، پير سليمانشاه جوهري، ابي حامد افضل الدين محمد بن اسعد بن الفقيه محمد التبريزي المحدث، حافظ حسن كمانكش، بهاء الدين محمد خاكي، پير محمد مشهور به استاد پير حمامي، پير رازيار، پير قنديلي، پير ترك، با با اسماعيل، بابا احمد قمچي باف و مولانا محمود اژآبادي، شرف الدين نوري طارمي، نصر الله طبيب، سلطان دده علي و ...
خفتگان معاصر از بزرگان:
دكتر مهدي روشن ضمير (شاعر و نويسنده و استاد دانشگاه)
دكتر محمود پديده (شاعر و استاد دانشگاه)
استاد جواد آذر (شاعر)
استاد ميرزا طاهر خوشنويس تبريزي (خوشنويس و كاتب قرآن كريم)
محمود ملماسي (شاعر اهل بيت)
سيد يوسف نجمي (شاعر اهل بيت)
* مقبرهالشعراي تبريز از نگاهي ديگر
مقبرهالشعراي تبريز به گمان بسياري، عزت و بركت خاصي داشته است كه حتي در كتاب روضه الاطهار آمده است كه وقتي مردمي از تبريز به روم به خدمت مولانا جلال الدين مشرف ميشدند بنا به خواسته مولانا از خاك سرخاب به عنوان تحفه به او ميبردند و مولانا به عزت، تمام خاك را نگه مي داشت.
تدفين شاعران مشهوري چون خاقاني شرواني، قطران تبريزي، ظهير فاريابي، همام تبريزي، اسدي طوسي، ماني شيرازي، اشهر سبزواري و محمدحسين بهجت تبريزي (استاد شهريار) و غيره باعث به وجود آمدن مقبره اي عظيم از مردان نامي در كنار يكديگر شده است.
البته بر اثر مرور زمان و عوامل طبيعي مانند زلزلههاي پياپي و گاه بسيار شديد تبريز اين مقبرهها ويران و به طور كامل از بين رفتهاند، اما هم اكنون قسمتي از اين محل كه همان مقبرهالشعرا ناميده ميشود، تجديد و احياي بنا شده است.
متأسفانه با وجود ارزش فرهنگي و تاريخي اين مكان، پروژه بازسازي آن كه از سال 1349 آغاز شده از سرعت مطلوب برخوردار نبوده است، به طوري كه اين مقبره عظيم به جاي اينكه در قالب يك مجموعه فرهنگي به ياد خانه تبديل شود، فرسودگي لابهلاي ديوارهايشان رسوخ كرده و به فراموشخانهاي تبديل شده كه در گرداب تصميم گيريهاي مقطعي مديران، سرگرداني ميكشد.
با اين اوصاف مقبره الشعراي تبريز، بالقوه داراي جذابيتهاي ويژه براي جذب مخاطب و توريست از اقصي نقاط دنياست و اكنون نبايد برنامه ريزي در اين حوزه با پراكندگي ادامه يابد. بلكه بايد چنين مكاني با برنامه ريزي منسجم در قالب يك مجموعه فرهنگي احياء شود و روح زندگي در آنها به جريان افتد و به ياد آوردن تدريجي خود را به نسلهاي آينده منتقل كند و اين تجربه ميتواند علاوه بر بودجه مستقل با به كارگيري توانايي بخش خصوصي، شرايط مطلوب تري را براي پويايي اين مجموعه و موزه ايجاد كند.
حقيقتاً بايد از مسئولان و مديران شهري سئوال كرد كه برنامه آنها براي ايجاد پايگاههاي دائمي فرهنگ و توسعه آن در تبريز چيست؟آيا باز هم تجربه موفق و ناموفق مديران پيشين در حوزه فرهنگ به يك عادتي اجتناب ناپذير مبدل شده و تكرار خواهد شد ؟يا اينكه به جاي زنده كردن نماد به ياد آوردن تدريجي خود، همه با هم در آغوش شهريار به گريه خواهيم نشست ؟
*و اما يك تأمل
سرزمين ايران در تمام اعصار، مهد پرورش و بالندگي شاعران و عارفان بسياري بوده است. به جرات ميتوان گفت كه اين سرزمين، موعود و قبلهگاه بيشتر عارفان و سالكان در قرنهاي گذشته بوده و تاثيرش را بر شاعران و عارفان سرزمينهاي دور و نزديك نيز گذارده است. در هر گوشه از اين مرز و بوم، بقعه يا مزاري از عارف يا شاعري نامدار ميتوان جست كه بوي عبير و عنبر، بر خاكش پراكنده و عشق و معرفت را در كالبد مردمانش دميده است.
بدون شك تبريز به دليل جاي دادن به عارفان و شاعران بي شمار از اين حيث بسيار غني و پربارتر است و امروزه در دشت سرزمين ايران كمتر جايي را ميتوان يافت كه نام و نشاني از سرودههاي شهريار در آن نباشد و شمار اندكي از مردم را ميتوان ديد كه بيتي، قطعه اي يا غزلي از اين شاعر معاصر پرآوازه را بر لوح خاطر نسپرده باشد و اين نشانه اي است از نفوذ معنوي كلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بيگانه.
پس شهريار و در كل مقبرهالشعرا، تنها متعلق به تبريز و ايران نيست بلكه مقبره الشعرا و شهريار متعلق به كل جهان است و اين اهميت و جايگاه ملي مقبرهالشعرا به عنوان يك مكان تاريخي و فرهنگي، توجه مضاعفي را از سوي دولتمردان ميطلبد.
و اكنون كه آذربايجان از پايگاه شايسته و پيشينه درخشان خود فاصله گرفته بر تمامي مسئولان دلسوز، انديشمندان، نمايندگان مجلس و علاقه مندان به اين خطه، فرض است تا با همفكري و تلاش و مجاهدتي مضاعف، مسير گمشده توسعه فرهنگي استان را بازيافته و آن را در مسير احياي مجد و عظمت گذشته خود ياري دهند.
به هر حال همچنانكه وحيد و ام البنين حسين زاده در كتاب مقبره الشعراي تبريز آوردهاند: اينكه شاعران مدفون در مقبره الشعراء، خفتن در جوار شهريار را بيشتر براي خود مايه مباهات ميدانند يا شهريار براي آرام گرفتن در معروف ترين مقبره الشعراي ايران بر خود ميبالد دقيقاً نميتوان گفت، اما در هر صورت، تبريز براي داشتن اين همه گوهر گرانبها در خاك عنبرينش ميبالد و افتخار ميكند.
* حرف آخر
و اما هند، موزه بين المللي عروسكهاي شانكار را تأسيس و فرانسه موزه بالزاك را راه اندازي كرد. قزاقستان موزه موسيقي را و ما هنوز اندر خم يك كوچهايم و در چنين شرايطي كه سهم ايران از 300 هزار موزه در جهان، تنها 250 موزه آن هم در شرايط نيمه تعطيل است، خانهها و مقبرههاي مشاهير كه بالقوه جذابيت فرهنگي و جذب مخاطب و توريست را دارند در ميان هياهوي روزمرگي رنگ ميبازند.
در خاتمه بايد گفت كه شهريار ملك دل در آخرين لحظات حيات اين دو بيت از اشعار خود را زمزمه كرد و جان سپرد:
اي مظهر جمال و جلال خدا
علي يا مظهر العجايب و يا مـرتضي عـلي
از شهـريــار پيـر زمينگير دست گير
اي دستگير مردم بيدست و پا علي
انتهاي پيام/م
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.